مــــــــرد تـنـــــــــــهـا

تنــــــــــــــــــــــــــــهای تنــــــــــــــــــــــــــــها

مــــــــرد تـنـــــــــــهـا

تنــــــــــــــــــــــــــــهای تنــــــــــــــــــــــــــــها

پرنده کوچک خودم

 
بار دیگر دلم می خواهد مثل همان پرنده کوچک خودم را به آغوش آسمان پرتاب کنم بی خیال و فارغ از اینکه آیا کسی هست که مواظب باشد من نیفتم ! ...پرواز موج دار پرنده چقدر بی خیال است و بی غم انگار او هم می داند که بهار چقدر آدمها را مست و بی هوش می کند ... راستی چقدر آزادی خوب است ... حس دوست نداشتن و داشتن همه و هیچ کس .... رها ... فارغ .... آزاد از بند انتظار کسی ... پرنده عزیزم هیچ غصه نخور که همه از اینجا سفر کرده اند ... سفر قانون زندگی است و مهاجرت تنها راه گریز از خودباختگیست ......